#یازده_چیز_که_واقعاً_خوشحالم_میکنه:)


اول از همه بایستی بگم که بدیهیات رو نمی نویسم ؛ یعنی از خداوند ، اهل بیت (ع) ، خانواده و سلامتی و . نمی نویسم ، با اینکه عمیق ترین خوشحالی هام رو تشکیل می دهند :)


سعی کردم تقریباً به ترتیب بنویسم : 


۱۱) یه آهنگ پاپ که اولین بار شهریور امسال شنیدمش و معمولاً حالم رو خوب می کنه  گزینه ی ۱۱ هست (اسمش رو نمی برم که تبلیغ لهو و لعب نشه ولی اگه خواستید خصوصی بپرسید که معرفی-ش کنم :دی). 


۱۰) قهرمانی پرسپولیس : حقیقتاً من همچنان از گنی ها ، پیروزی ها و قهرمانی های تیم محبوبم خرسند می شم :))


۹) آشپزی و آش : دست کم هفته ای یک بار آشپزی می کنم و خیلی هم با علاقه و با حوصله دست به این هنر مقدس می برم و حالم رو خوب می کنه ، غذای مورد علاقه ام (آش) هم طبیعتاً خوشحالم می کنه !:)


۸) بدمینتون ^_^ عاشق اینم که شب ها بدمینتون بازی کنم و پرواز توپش رو در آسمون تماشا کنم :)


۷) برف و شب و نم نم بارون و مه و شالگردن ؛ تک تک این موارد فوق العاده حالم رو خوب می کنه ، به خصوص قدم زدن در سرمای استخوان سوز زمستان در هوایی برفی و گوش سپردن به موسیقی :)


۶) وقتی تلاش افراد زحمتکش در به دست آوردن روزی حلال ، با هم بودن زوج های جوون و بچه های دو-سه ساله و یا جمع پسر های خوب و با نشاط دبیرستانی رو می بینم ، یک لبخند پهن روی لبم می نشینه و بلافاصله واسه شون دعای خیر می کنم و حسابی انرژی می گیرم *_* از اینکه به بچه ها لبخند بزنم و گاهاً در انجام بعضی امور کوچک به دیگران کمک کنم و در مجموع محبت»خیلی خیلی خوشحالم می کنه :)

+از دیدن رفقای دوران دبیرستانم هم خوشحال می شم :)


۵) تاب بازی *_* و هر کی من رو می شناسه می دونه من چقدر دیوونه ی تابم :))) 


۴) محمودرضا :))) 

اصلاً تصویر خنده رفیق شهیدم محمود رضا فوق العاده واسه-م انرژی بخش و توصیف ناپذیره ! 


۳) هنر : حقیتاً بیش از همه داستان پردازی و اکتشاف کاراکتر های جذاب واسه-م شیرینه و قریب به هشت ساله که دارم روی داستان هام کار می کنم و رویای داستان نویس و فیلم نامه نویسی بزرگ شدن رو در سر می پرورونم و پیش از شاعر شدن و شاید از زمانی که متولد شدم داستان پرداز بودم . علاوه بر این سرودن غزل و ترانه هم خیلی خوشحالم می کنه و خدا رو بابت این استعداد های هنری شاکرم :)

+علاوه بر این خوندن اشعار خوب و مشاهده آثار هنری مثل نقاشی ها و شنیدن موسیقی های فاخر هم حالم رو خوب می کنه (البته کمتر و به اندازه ی موارد ۷ و ۸)


۲) کار و پیاده روی : کار برای آقایون مثل خرید برای خانوم هاست .  و اینکه می تونم بگم که جنون پیاده روی دارم و ساعت ها پیاده روی می کنم و فکر می کنم و زندگی در تنم جاری می شه . پیاده روی برای من مثل پرواز برای پرنده است :)


۱) حقیقت مجازی : حقیقت مجازی مواردی هست که اتفاق نیفتاده ولی حتی تصورش هم حالم رو خوب می کنه و قسمتی از رمق و امیدم برای زیستنه . فی المثل اینکه به خانومم نرگسی هدیه بدم و با هم کتاب بخونیم ، با دخترم برم رستوران و فست فود (خودمون دوتایی ، یعنی مادرش رو بپیچونیم :دی) و با پسرم بریم استخر و بهش شنا یاد بدم (هرچند من خودم خیلی شنا یاد ندارم :)) و .! 



و اینکه ممنون از وقتی که گذاشتید و خواندید برای تان سعادت آرزومندم :)


راستی ! دعوت تون می کنم که از مواردی که اندوهگین ، ناراحت و عصبانی مون می کنه هم بنویسیم . بلکه از بعضی شون دور بشیم ، یا در مقابل بعضی شون بایستیم و .!



مشخصات

آخرین جستجو ها